شعری بگو تو "حسنا" خامُش چرا نشستی؟
دیریست تا نگفــتی ، از شور وحال مستی
حرفی بزن تو از عـشق،این منتهای خوبـی
کن ساز وزن شعری با وزن ِ شادِ هستـی
دیدی چگونه سبــــحان با تو کنــد مـدارا ؟
دیدی مخاطب او در رحمتــش تو هسـتی؟
شعری بگو به نامش،خوان حمد وقل هوالله
تنها وُرا ثنا گو ، خامُــــش چرا نشســـتـی؟
بَر سجده های بی حد،شکر خدا به جای آر
حسنای اسم او خوان باشورِ تک پرستـــی
بینِ نفس نفس ها ، کـــــن ذکــر و یاد الله
تانجا یقین بدانی ، کز بند ِ خویش رستــی
"حسنا" خدا به فضلش، دادت حلاوت عشق
با این همه محبت، خامُش چرا نشستـــــی ؟
******
یارب روا نباشــــد ، این بنـــدگی که کردم!
خود یاری ام ببخشا ، در راستــــای هستی

نظرات
باران
26 آبان 1392 - 07:19عالی بود حسنا جان. خداوند تو فقیق بندگی رو نصیب همه مون کنه، ان شاء الله
بصیره
27 آبان 1392 - 05:43سلام احسنت حسنا جان بسیار زیبا بود خدای متعال در این راه همیشه یاورت باشد و توفیقت دهد. به درستی که بسیار نیاز است که خواهران ما در این زمینه فعال و پویا باشند
خوب شعری بگو تو "حسنا" خامُش چرا نشستی؟
سعادت
01 آذر 1392 - 09:29سلام حسنا خانم عزیز؛ شعر زیبای شما سبب مباهات است و امیدوارم این' حلاوت عشق' همواره زینت بخش اشعارتان باشد.
Eva
05 آذر 1392 - 01:24بسيار زيبا حسنا جان , در پناه او که معشوق حقيقى است باشى...
فریده از مهاباد
10 آذر 1392 - 10:34حسنی عزیزم وجود تو گرما بخش زندگیم است وامیدوارم که خداوند ترا برایم صدقه جاریه قرار دهد. سربلند و موفق باشی و همیشه حسنی.